وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
21 پُــــرم از حــس دلـتـنـگـــی...

پُــــرم از حــس دلـتـنـگـــی...

ترجیح دادم که باز بنویسم ولی...

21

دیروز صبح رفتم پیش مسئول تحصیلات تکمیلی، میگه: فک نکنم با رفتنت موافقت کنن، دیروز چندین نفر بودن که از بینشون فقط با یه نفر که باردار بوده موافقت شده، باید مشکل خودت باشه!! گفتم خب چه فرقی میکنه، خونوادم من هستن و من هم خونوادم! میگه: این نظر شماست ولی نظر دانشگاه یه چیز دیگه س! گفتم مگه دانشگاه کیه!؟ دانشگاه هم آدمایی هستن مثل من و توی همین جامعه ای که من زندگی میکنم زندگی میکنن. گفتم من کارشناسیمو همدان بودم و دوسال و دو ماه اونجا بودم ککم نمیگزید! دیر به دیر هم میرفتم خونه؛ چون بچه ها ازدواج نکرده بودن و مشکلات فعلی رو نداشتم،  فاصله ش تا بوشهر20 ساعت بود، فاصله بوشهر تا یزد10 ساعته!! آدم تا مشکل نداشته باشه حرفی نمیزنه! اگه مشکل نداشتم خب میشستم سر درس و مشقم و انگار نه انگار....تمام این حرفا رو با بغض داشتم میگفتم...و چون یکی از کارمندای مرد دانشگاه هم توی اتاقه بود تمام تلاشمو کردم که بغضه گریه نشه...

گفتم خانوم خ بابای من میگه انگار توی خونه یه چیزیو گم کردم، میام تا دم در خبری نیست، برمیگردم توی خونه خبری نیست...گفتم شاید اینا براتون مهم نباشه ولی من امروز باید کمک حالشون باشم.

گفت تلاشمو میکنم....

 روز قبلش رفتم پیش رئیس دانشکدمون میگه تو قیّم خانوادتی!؟ گفتم یعنی چی؟ گفت تو سرپرست خانوادتی؟ گفتم نعععع! من سعی میکنم کمک حالشون باشم!  پرسید یعنی مادرت از عهده کارای پدرت برنمیاد؟ گفتم از عهده کارای دکترش نع! 

گفت خب فردا بیا پیش خانوم خ....

به یه نتیجه ای که رسیدم این بود که: کسی که دردنکشیده س تو به اندازه یه شاهنامه براش از دردت بگو، نخواهد فهمید...

.....

و دیروز پایان وقت اداری رفتم پیش خانوم خ با کلی ترس و لرز...ترس و لرز اینکه یه چیزی بهم بگه..بد حرف بزنه..نه ترس نع گفتن...درِ اتاقش بسته بود، در زدم گفت بیا توو...آروم در رو باز کردم و به شیوه همیشگیم که مثله بچه ها اول چششمو از لابلای در میفرستم داخل همینجوری سرک کشان رفتم داخل....یه لبخند زدو گفت رضایتو گرفتم برات، برو امشب خوش باشو راحت بخواب....تشکر کردمو گفتم خداخیرتون بده. گفت نامه ت رو ولی چهارشنبه هفته بعد بیا بگیرش....امیدوارم همه چی ختم بخیر بشه و خدا هم راضی باشه.



برچسب: ،
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۰۵:۰۰ توسط:حــس دلـتـنـگـــی موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :