وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
16 پُــــرم از حــس دلـتـنـگـــی...

پُــــرم از حــس دلـتـنـگـــی...

ترجیح دادم که باز بنویسم ولی...

16

یادش بخیر بوشهر...یه استادی داشتیم..مهندس رنجبر...بشدت سخت گیر..بشدت دقیق...امتحاناش همه با نمره منفی بودن...چقدر ازش میترسیدیم...کلاسامون هم همه سرجای خودش تشکیل میشد...حتی اگه کلاس خالی نبود میرفتیم سالن کنفراس و همایش و...


یادش بخیر همدان...یه استادایی داشتیم..یکیش دکتر صمدی...سرش میرفت کلاسش نمیرفت. دکتر رحمانی...سرش میرفت آن تایم بودن و کلاسش نمیرفت...و همینطور بقیه استادا... اگه یه روز احیانا احیانا میگفتن فلان استاد نمیاد دیگه جشن و پایکوبی به راه بود!!!!

همدان و بوشهر از حق و ساعت درسی ما نمیزدن، ولی اینجا چرا....

یه استاد داریم که رئیس دانشکده بهداشته و عضو بورد ب.م(ازون کله گنننننننننده های ب.م ایران)؛ هرچی اسم در کرده دانشکده بهداشت یزد به خاطر همین دکترس! یه زبان3واحدی باهاش داریمو یه آلودگی هوای2واحدی! در عرض2ساعت هردوشو درس میده!!!! چرا؟ چون آقای دکتر وقتشون پره!

یه استاد داریم از تهران تشریف فرما میشوند...نمیادش تا آخر ترم..بعد قراره بیاد طراحی تصفیه خونه آب رو توی 2جلسه درس بده!! و چه طراح های قدری خواهیم شد ما !!!

یه استاد دیگه س دانشجوی دکتراس..میریم سرکلاس میشینیم و منتظریم بیاد، خبر میارن حضرت آقا امتحان داشتن رفتن تهران!!

تمام تصوراتم از دانشگاه دووووووووووووود شد رفت....

من سختگیری های مهندس رنجبر و دکتر صمدی و وقت شناس بودن دکتر رحمانی رو میخوام...یادم میاد یه بار نوبت دکتر داشتمو با همین دکتر صمدی کلاس داشتیم، رفتم اجازه بگیرم که نیم ساعت آخر کلاس رو برم...گفت: یعنی نمیشد یه وقت دیگه بری دکتر؟!

یاد همشون با همه سختگیری های حساب شده و لازم و بجاشون بخیر...

من اصلا اینهمه بیخیالی، پشت گوش بازی و کم اهمیت بودن حق دانشجو رو دوست ندارم!

میدونم الان باز میگید غر میزنی و چه و چه...



برچسب: ،
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۱۲:۰۴:۴۴ توسط:حــس دلـتـنـگـــی موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :