12
دیروز توی اتوبوس شیراز یزد 4تا تروریست، نه ببخشید توریست هم بودن! توریستای زیادیو توی یزد میشه دید! خلاصه 2تاشون زن و شوهر بودن و فرانسوی. 2تا پسره دانشجو شروع کردن باهاشون انگلیسی حرف زدن...اینقدر حرف زدن که سر من رفت...ورم معده گرفتم...
از تخت جمشید گفتن تا کمبوجیه و هخامنشیانو باغ ارم و بازار(مرد فرانسویه به بازار میگفت بَ زَ ر..خیلی ضایع تر از اینی که نوشتم)، تاااااااااااا سارکوزی و ...جالب بود برام که فرانسویه هم پا به پای ایرانی ها پرچونگی میکرد!! میگفتنو گاهی هم قش قش میخندیدن!
یه سری حرفاشونو میفهمیدم ولی خب خیلیاشو نع!
یه تاسف بلند بالا وجودمو گرفت، که سالها پیش پدر عزیزم منو سمت زبان انگلیسی و کلاس زبان هُل داد، ولی من مقاومت کردمو نرفتم!!
فک نمیکنم اونقدرا که از زبان غول ساختم، رقمی باشه! اگه با انتقالم موافقت کنن، کلاس زبان از اولویت ها خواهد بود...
برچسب: ،